راه ما راه حسین است

لبیک یا حسین

راه ما راه حسین است

لبیک یا حسین

طبقه بندی موضوعی

چرا تقلید لازم است؟

جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۳۸ ق.ظ


 چرا تقلید لازم است؟

 

1)با وجود قرآن چه نیازی به مرجع تقلید است؟

 لزوم تقلید متن قرآن کریم است و کسی که قرآن را کتاب همه فهم می داند پس حتما این آیات را هم دیده است.

1.فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ بپرسید از اهل دانش و علم اگر خودتان به آنها عالم نیستید» و بدون شک هزاران مسئله شرعی را کسی بدون مراجعه به اهل علم نمی داند و تقلید هم چیزی جز پرسیدن مسائل از اهل  دانش نیست.

2« فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اِذا رَجَعُوا اِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» در این آیه هم خداوند به صراحت میفرماید چرا از هر قوم و ملتها گروهی و طایفه ای کوچ نمی کنند تا در مسائل دینی فقیه بشوند و بعد بسوی قوم خود برگردند و آنها را نسبت به آنچه فرا گرفته اند تعلیم دهند تا در نتیجه آن مردم با تقلید و پیروی آن عالمان مسائل خودتان را فرا گیرند.

پس بر طبق آیات صریح قرآن تقلید امری کاملا لازم است.

ثانیا تقلید مطابق عقل و حکمت است زیرا هر عاقلی بخوبی می داند در اموری که نیاز به کارشناسی دارد باید به صاحبان نظر مراجعه کند همانطور که در امر پزشکی به طبیب و در امر ساختمانی به مهندس و در امور فنی به مکانیک و غیره و غیره مراجعه نموده و از نظرات آنها تقلید و پیروی می کند.

ثالثا: تقلید یک امری است که روش و سیره تمام انسانها در همه ادیان و مذاهب بر آن استمرار و جریان دارد و هیچ عاقلی تا کنون پیدا نشده که این سیره و روش را مخالف عقل و حکمت بداند بنابر این کسانی که تقلید را امری باطل می دانند دچار اشتباه و یا از روی تعصب و دشمنی با دین چنین نظری را بیان می کنند.

2)چرا تقلید از مراجع دینی واجب است؟   

   در این نوشتار، نخست گذر کوتاهی به معنای: تقلید، اجتهاد، مجتهد و قلمرو تقلید شده سپس به پرسش فوق پاسخ داده شده است

1. معنای تقلید در احکام شرعی

منظور از تقلید عمل کردن به دستورات افراد متخصص در هر فن و عمل است. تقلید در احکام شرعی، عمل به فتو ای مجتهد جامع الشرایط در احکام دین می باشد. در معنای اصطلاحی تقلید چنین گفته شده« التزام عملی به فتوا مجتهد یا تطبیق وظایف دینی با فتوای مجتهد زنده است» عمل در تقلید احکام شرعی اهمیت خاصی دارد لذا در برخی از رساله های عملیه در معنای تقلید آمده :« تقلید عبارت از عمل به فتو ای مجتهد است پس اگر اخذ فتوی نموده باشد و عمل نکرده باشد تقلید تحقق نیافته است اگر چه ملتزم باشد که عمل به آن فتوی ، بنمایند»

2.  اجتهاد چیست و مجتهد کیست؟

اجتهاد در فرهنگ لغت به مفهوم سعی بلیغ و تلاش بی دریغ و کوشش مستمر و پیوسته برای دست یابی به هدف است. و در اصطلاح یعنی داشتن قدرت علمی بر استنباط احکام دینی از ادله و منابع مربوطه به آن.[3]  کسی مجتهد است که با تلاش، تحمل رنج و سختی به این توانایی رسیده  است که می تواند احکام شرعی را از منابع آن استنباط و استخراج نموده با ادله آن، در اختیار دیگران قرار بدهد.

مجتهد این شرایط را باید داشته باشد: بالغ، عاقل، عادل، شیعه دوازده امامی، حلال زاده، مرد و زنده باشد.

3. قلمرو تقلید

یکی از عوامل تشکیک و ایجاد شبهه در واجب بودن تقلید از مراجع دینی، برای برخی افراد مشخص نبودن قلمرو و دامنه تقلید است. به خصوص این که در بعضی منابع دینی از تقلید نا آگاهانه و کورکورانه منع شده است.

ولی تقلید از مراجع دینی به هیچ عنوان تقلید نا آگاهانه و کورکورانه نیست. از این رو در رساله های فقها تاکید بر شناخت شده علاوه بر این اصولاً مراد از تقلید در احکام شرعی مراجعه به متخصص است که در ادامه توضیح داده خواهد شد.

قلمرو تقلید فقط فروع دین است به گفته مجتهدین تقلید در اصول دین: (توحید، عدل، نبوت، امامت، معاد) و ضروریات دین مانند: اصل واجب بودن نماز، روزه و ... و مسائل یقینی مانند:حرمت زنا، حرمت شرب خمرو ... جایز نیست. در عین حال تقلید شامل کلیه احکام اعم از عبادات، معاملات، واجبات، مستحبات، مکروهات و مباحات می شود.

با توجه به آن چه ذکر شد، بدست می آید که تقلید در احکام شرعی معنای خاصی دارد و با تقلید کورکورانه و نا آگاهانه کاملاً فرق دارد و رسیدن به مرحله اجتهاد کاری سختی است، شرایطی را می طلبد که هرکسی نمی تواند به آن مقام برسد و قلمرو تقلید فروع دین است و اصول دین را باید از روی استدلال بدست آورد و به آن ها اعتقاد پیدا نمود.

اما پاسخ به این پرسش که چرا تقلید از مراجع دینی  واجب است.  پاسخ های زیادی وجود دارد که در این نوشتار به برخی از آن ها اشاره می شود.

1. سیره عقلایی

کسی که به سن بلوغ و تکلیف رسیده است به صورت کلی و اجمالی می داند که از طرف شریعت اسلام و دین، یک سلسله تکلیف و وظایفی برعهده او می باشد چنین شخصی برای عمل به آن تکالیف و انجام وظایف سه راه دارد.

الف) مجتهد باشد؛ یعنی به مرحله از توان علمی و فکری رسیده باشد که بتواند احکام شرع را با دلایل از منابع آن استنباط کند. طبیعی است که رسیدن به چنین مرحله ای آسان نیست و برای همه ممکن نمی باشد.

ب) عمل به احتیاط؛ راه دیگر برای شخص مکلف عمل به احتیاط است، چنین کاری نیز برای همه ممکن نیست زیرا عمل به احتیاط نیازمند به اطلاعات کافی از نظرات فقها در مساله است. علاوه بر این، آشنایی به موارد و مصادیق احتیاط نیز لازم است در نتیجه عمل به احتیاط هم با مشکلات و سختی همراه است. همه مکلفین نمی تواند به آن عمل نماید.

ج) تقلید؛ یگانه راه باقی مانده برای شخص مکلف در مواجه با احکام شرع و انجام دادن درست آن، تقیلد از مجتهد جامع الشرایط است. چنین کاری از یک طرف مشکلات و محدودیت های دو راه قبلی را ندارد. از طرف دیگر یک راه عقلایی و منطقی است که تمام عقلای عالم برای حل مشکلات زندگی شان در مسایل گوناگون به متخصص مراجعه می کنند مثلاً برای درمان مریضی به پزشک (طبیب) برای ساختن یک منزل خوب به مهندس (انجینر) مراجعه می کنند.

برای عمل به دستورات شرع باید به مجتهدین جامع الشرایط مراجعه می کنند. بنابر این دلیل برای واجب بودن تقلید از مراجع همین سیره و شیوه عقلایی است که در تمام امور زندگی انسان کار برد دارد.

2.آیات

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که رجوع به متخصص (علما و فقها) را تایید می کند و آن را مورد تاکید قرار می دهد. قرآن کریم فرموده است: «فاسئلوا اهل الذکران کنتم لا تعلمون» اگر چیزی را نمی دانید از عالمان بپرسید.

«آیه شریفه ارشاد به یکى از اصول عقلایى و احکام عام عقلى است  و آن عبارت است از وجوب رجوع جاهل در هر فنى به عالم در آن فن  و به همین جهت معلوم است که این دستور دستور تعبدى نبوده و امرش هم امر مولوى نیست که بخواهد بدون ملاک عقلى به جاهل دستور دهد که به خصوص عالم مراجعه کن نه به غیر او»

در تفسیر این آیه چنین آمده است :« ذکر به معنى آگاهى و اطلاع است و اهل ذکر مفهوم وسیعى دارد که همه آگاهان و اهل اطلاع را در زمینه‏هاى مختلف شامل مى‏شود ، و اگر بسیارى از مفسرین اهل ذکر را در اینجا به معنى علماى اهل کتاب تفسیر کرده‏ اند نه به این معنى است که اهل ذکر مفهوم محدودى داشته باشد بلکه در واقع از قبیل تطبیق کلى بر مصداق است زیرا سؤال درباره پیامبران و رسولان پیشین و اینکه آنها مردانى از جنس بشر با برنامه‏ هاى تبلیغى و اجرائى بودند قاعدتا مى‏بایست از دانشمندان اهل کتاب و علماى یهود و نصارى بشود ، درست است که آنها با مشرکان در تمام جهات هم عقیده نبودند ، ولى همگى در این جهت که با  اسلام مخالفت داشتند ، هماهنگ بودند ، بنابر این علماى اهل کتاب براى بیان حال پیامبران پیشین منبع خوبى براى مشرکان محسوب مى‏شدند .

راغب در مفردات مى‏گوید : ذکر دو معنى دارد گاهى به معنى حفظ و گاهى به معنى یادآورى است ، البته این یادآورى ممکن است بوسیله دل بوده باشد ( که ذکر درونى و باطنى محسوب مى‏شود ) و ممکن است بوسیله زبان باشد ( که ذکر لفظى محسوب مى‏گردد ) و اگر مى‏بینیم به قرآن ، ذکر گفته شده است به خاطر همانست که حقایقى را بازگو مى‏کند . در روایات متعددى که از طرق اهلبیت (علیهم ‏السلام) وارد شده مى‏خوانیم که اهل ذکر امامان (علیهم‏ السلام) هستند ، از جمله در روایتى از امام على بن موسى الرضا (علیه االسلام) مى‏خوانیم که در پاسخ سؤال از آیه فوق فرمود : نحن اهل الذکر و نحن المسؤلون : ما اهل ذکریم ، و از ما باید سؤال شود . و در روایت دیگرى از امام باقر (علیه‏السلام) مى‏خوانیم که در تفسیر همین آیه فرمود : الذکر القرآن ، و آل الرسول اهل الذکر ، و هم المسؤلون : ذکر ، قرآن است ، و اهلبیت پیامبر (صلى‏الله‏ علیه‏ وآله ‏وسلّم) اهل ذکرند ، و از آنها باید سؤال کرد . در بعضى دیگر مى‏خوانیم که ذکر شخص پیامبر (صلى‏الله‏ علیه ‏وآله ‏وسلّم) است و اهلبیت او اهل الذکر هستند . روایات متعدد دیگرى نیز به همین مضمون رسیده . در بسیارى از تفاسیر و کتب اهل سنت نیز روایاتى به همین مضمون میخوانیم از جمله در تفسیرهاى دوازده‏گانه معروف اهل سنت از ابن عباس در ذیل آیه فوق چنین نقل شده که گفت : هو محمد و على و فاطمه و الحسن و الحسین (علیهم االسلام) هم اهل الذکر و العقل و البیان : اینان محمد و على و فاطمه و حسن و حسین (علیهم االسلام) هستند آنها اهل ذکرند و اهل علم و عقل و بیان . این نخستین بار نیست که ما در روایاتى که در تفسیر آیات قرآن وارد شده است بیان مصداقهاى معینى را مى‏بینیم که مفهوم وسیع آیه را هرگز محدود نمى‏کند ، و همانگونه که گفتیم : ذکر به معنى هر گونه آگاهى و یاد آورى و اطلاع است ، و اهل الذکر ، آگاهان و مطلعین را در همه زمینه‏ ها در بر مى‏گیرد .ولى از آنجا که قرآن مجید نمونه بارز یادآورى و علم و آگاهى است به آن ذکر اطلاق شده و همچنین شخص پیامبر (صلى‏الله‏ علیه‏ وآله‏ وسلّم) نیز مصداق روشن ذکر است ، به همین ترتیب امامان معصومین که اهلبیت او و وارث علم او هستند ، روشنترین مصداق اهل‏ الذکرند . ولى قبول همه این مساله هیچگونه منافاتى با عمومیت مفهوم آیه و همچنین مورد نزول آن که دانشمندان اهل کتاب است ندارد ، و به همین دلیل علماى اصول و فقهاى ما در مباحث مربوط به اجتهاد و تقلید و پیروى ناآگاهان در مسائل دینى از آگاهان و مجتهدین به این آیه استدلال کرده‏ اند .

 به هر حال آیه فوق بیانگر یک اصل اساسى اسلامى در تمام زمینه‏ هاى زندگى مادى و معنوى است و به همه مسلمانان تاکید مى‏کند که آنچه را نمى‏دانند از اهل اطلاعش بپرسند و پیش خود در مسائلى که آگاهى ندارند دخالت نکنند .

به این ترتیب مساله تخصص نه تنها در زمینه مسائل اسلامى و دینى از سوى قرآن به رسمیت شناخته شده ، بلکه در همه زمینه‏ ها مورد قبول و تاکید  است ، و روى این حساب بر همه مسلمانان لازم است که در هر عصر و زمان افراد آگاه و صاحب نظر در همه زمینه‏ ها داشته باشند که اگر کسانى مسائلى را نمى‏دانند به آنها مراجعه کنند .ولى ذکر این نکته نیز لازم است که باید به متخصصان و صاحب‏ نظرانى مراجعه کرد که صداقت و درستى و بى‏نظرى آنها ثابت و محقق است ، آیا ما هرگز به یک طبیب آگاه و متخصص در رشته خود که از صداقت و درستکاریش در همان کار خود ، مطمئن نیستیم مراجعه مى‏کنیم ؟ ! لذا در مباحث مربوط به تقلید و مرجعیت ، صفت عدالت را در کنار اجتهاد و یا اعلمیت قرار داده‏ اند ، یعنى مرجع تقلید هم باید عالم و آگاه به مسائل اسلامى باشد و هم با تقوا و پرهیزکار ».

 برخی دیگرگفته است : «وجه دلالت آیه بر ضرورت تقلید در احکام دین، این است که آیه بر وجوب سوال در هنگام عدم اطلاع دلالت می کند و پیداست که نفس سوال کردن وجوب ندارد ، بلکه واجب شدن سوال ، از باب مقدم عمل است. بنابر این معنای آیه این است که از اهل ذکر سوال کنید، برای اینکه به گفته آنان عمل کنید؛ چون نفس سوال بدون عمل لغو و بی اثر است و وجهی برای امر به آن نیست. بنابر این آیه هم جواز رجوع مکلف به عالم دلالت می کند که از آن به تقلید تعبیر می کنیم و هم بر حجیت فتوای عالم برای مکلف قابل استناد است. زیرا اگر فتوای عالم حجت نباشد سوال از عالم لغو است».آیه نفر«فلو لا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا ارجعوا الیهم لعلهم یحذرون» پس چرا از فرقه ای، تعدادی به منظور فقیه شدن در دین کوچ نمی کنند تا پس از فراگیری دستورات الهی به سوی قوم خود بازگردند و آن ها را انذار کنند. شاید آنان بیدار و بر حذر شوند.

«وجه دلالت آیه بر وجوب تقلید این است که ترک دیار و رهسپار شدن برای تفقه در دین و نیز انذار مردم به اقتضای «لولا» در اول آیه واجب است. چون تفقه در دین و انذار کردن هردو به عنوان عنایت و هدف اصلی امر به وجوب کوچ کردن آمده است و این در شرایطی است که تفقه در دین و انذار مردم، هیچکدام وجوب نفسی ندارد، بلکه وجوب غیری دارند و و جوب نفسی مطلب، در حذر کردن مردم است تا از عذاب الهی بترسند پس غایت هر دو واجب، این است که مردم هنگامی که توسط منذرین مورد انذار واقع می شوند متنبه شده و از معصیت خداوند حذر کنند و به اقتضای اطلاق آیه، حذر کردن مردم در وقت انذار منذرین، به طور مطلق واجب است. اعم از این که برای آن ها علم تفصیلی نسبت به مورد انذار حاصل شود یا حاصل نشود».

روایات

روایاتی زیادی از معصومین(علیهم السلام) به ما رسیده که در آن ها از طرفی به علما و فقها دین دستور داده است که فتوا دهند از طرفی به مردم امر شده است که به آن ها مراجعه کنند و در امور دینی به فتوا عمل نمایند.

حضرت امام صادق(ع) به ابان ابن تغلب که یکی از فقهای اصحاب ایشان است فرمود: «اجلس فی مسجد المدینه وافت الناس فانی احب ان یری فی شیعتی مثلک» امام صادق(ع) به ابان ابن تغلب فرمود: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده، زیرا من دوست دارم که درمیان اصحابم مانند تو دیده شود.

درنهج البلاغه آمده است که  امام امیرالمومنین(ع) به قشم بن عباس که از طرف ایشان حاکم مکه بود نوشت: «واجلس لهم العصرین فافت المستفتی و علم الجاهل و ذکر العالم»

در روایتی دیگر امام معصوم ضمن بر شمردن صفات مجتهد به مردم دستور داده است که از مجتهد پیروی کنند. «فامامن کان من الفقهاء صائفا لنفسه، حافظا لدینه مخالفا علی هواه، مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه»

از میان فقیهان کسی که در برابر هوای نفس مصونیت داشته باشد حافظ دین مخالف هوای نفس و مطیع امر مولایش باشد بر مردم واجب است از او پیروی کنند.

در توقیع شریف امام زمان(عج) در پاسخ به سوال اسحاق بن یعقوب فرمود: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم وانا حجه الله» اما حوادث و مسائلی که برای شما پیش می آید به راویان احادیص ما مراجعه کنید. زیرا آنان حجت من بر شما هستند و من هم حجت خدا بر خلق.

این روایات به روشنی دلالت دارد بر وجوب فتوا دادن مجتهد و جواز تقلید از آن ها و رجوع به مثل ابان  ابن تغلب یا قشم بن عباس نمونه هایی از فتوا دادن است.

همچنین از امام رضا(ع) نقل شده است: «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» از این روایات نیز بدست می آید که امام اجتهاد و استنباط احکام را در فروع دین، به فقها ومجتهدین واگذار نموده است.

 در مجموع می توان گفت که سیره عقلا، تعدادی از آیات و روایات دلایلی هستند که بر واجب بودن تقلید از مراجع دین را بیان می کند.

3)برسی شده در سایت راسخون  " چرا تقلید کنیم؟"

مهمترین موضوع، قبل از آگاهی از احکام دین، آشنایی با تعریف تقلید و ضرورت آن است. تقلید یعنی پیروی کردن از کسی و فی الجمله یکی از مسائل پذیرفته شده نزد هر عقل سلیمی است؛ به همین دلیل مشاهده می شود اغلب مردم در گفتار و کردار، معتقد و پیرو عقیده و دستورات فردی مطلع و آگاه می شوند و در هر قسمت از امور زندگی خویش- که خود نسبت به آن اطلاع و آگاهی ندارند- به همان فرد مطلع و آگاه مراجعه می کنند.

«حتی در متمدن ترین و مدرن ترین جوامع بشری، خصوصا در جوامع دموکراسی تقلید وجود دارد و هر فردی در اداب و رسوم و عقاید و الگوهای زندگی و کارهای سیاسی خود، فرد یا حزب یا کشور و جامعه خاصیرا ملاک کارهای خود قرار می دهتدهد و از آنان تبعیت می کند. در هر حزبی عده ای در رأس حزب، به عنوان ایده ئولوگ و صاحب نظر قرار دارند و هر فردی که حزب را پذیرفته از آرمانها و عقاید و عملکرد حزب تبعیت و دفاع می کند. آزاد اندیشان و دمکراتها همواره از حزب یا گروه یا جامعه مورد نظر خود تبعیت می کنند ؛ عده ای از دکارت ها و عده ای از هگل و بعضی از مائو و لنین و نظائر این ها تبعیت می کنند و مدپرستان و برخی [به اصطلاح] متمدن ها ، آمریکا و اروپا را الگو قرار داده و از فرهنگ آنها تبعیت می کنند و ...»

مرحوم علامه طباطبایی (قدس سره) می فرماید:

هر انسانی در بخش بسیار کوچکی از جهات حیات خود به اجتهاد می پردازد و بخش های دیگر(بزرگترین قسمت زندگی) را با تقلید می گذراند...» بنابراین در جایی که تقلید در همه جوامع بشری راه دارد شکی نیست که اهل ایمان و معتقدان به بندگی خدای سبحان که به وظیفه دینداری خود در همه ابعاد و زوایای زندگی می اندیشند زمان بالغ شدن اگر مجتهد نباشند، تقلید از مجتهد جامع الشرایط را بر خود واجب می دانند زیرا می دانند در هر حرکتی نیاز به شناخت و آگاهی دارند . و حدود دین و احکام آن بسیار گسترده است و کمتر کسی قادر است احکام دینی را استنباط کند.

لذا «تقلید» در مسائل و احکام دین ، مورد پذیرش عقل سلیم و فطرت پاک قرار گرفته و ضروری است . «بنابراین تقلید یعنی: پیروی آگاهانه کسی که نمی داند از کسی که می داند».

ماهیّت تقلید و جایگاه آن نزد عقل و فطرت

«وقتی کسی از دانش و تخصصی برخوردار است و دیگران از آن محروم هستند عقل و فطرت انسان ایجاب می کند که از آن عالم ر زمینه تخصصش پیروی شود و حرف او مورد پذیرش قرار گیرد و همه عقلای عالم از تمام اقوام و نژادها و پیروان همه ادیان و مذاهب فطری بودن عقلانی بودنِ مراجعه جاهل به عالم و تقلید از او را می پذیرند و این مسأله قابل انکار نیست. بر این اساس وقتی ما از علم و تخصصی بی بهره بودیم و نیاز به آن علم و تخصص داشتیم سراغ کسانی می رویم که دارای آن تخصص هستند و از تخصص آنها استفاده می کنیم. کسی که مریض است به صورت طبیعی به سراغ پزشک می رود؛ یا کسی که می خواهد خانه بسازد و نیاز به نقشه و طرح ساختمانی دارد به سراغ مهندس ساختمان می رود تا برای او نقشه تهیه کند و چون مراجعه به متخصصین در هر فن و مراجعه به عالم ، امری فطری و عقلانی است ، نیازی به دستور العمل ندارد و مثلا لازم نیست که مریض را وادار کنند که نزد پزشک برود، چون او خود چنین تشخیصی را دارد و برای علاج خود چاره ای جز مراجعه به پزشک ندارد.

با توجه به آنچه گفتیم کسانی که وظایف دینی و احکام شرعی را نمی دانند به مقتضای فطرت و عقل خود سراغ کسانی می روند که در مسائل دینی تخصص دارند و به درجه اجتهاد و فقاهت نایل آمده اند و از آنان تقلید می کنند. پس صرف نظر از روایات و اجماعی که در زمینه وجوب تقلید و مراجعه به فقهاء وجود دارد تقلید از مجتهد و عمل به رساله او، از مصادیق رجوع جاهل به عالم است که امری فطری و مورد پذیرش همه عقلای عالم است. در نظر عقلا اگر در هر زمینه ای جاهل به متخصص مراجعه نکرد و در نتیجه به خطا و اشتباه افتاد، سزاوار مذمت است و معذور نمی باشد.

عقلا کسی را که رساله مرجع تقلید در اختیارش هست و به آن مراجعه نمی کند و خودسرانه تکالیف دینی اش را انجام می دهد و در آنها مرتکب خطا و اشتباه می شود نکوهش می کنند . اگر کسی به دانشمندان علوم دینی مراجعه نکرد و برخلاف دستورات الهی رفتار کرد عذری در پیشگاه خدا نخواهد داشت. پس مراجعه جال به عالم و استفاده از دانش و پیروی او امری معقول و فطری است. البته گاهی آن عالم شفاها رهنمود می دهد و افراد را به راه صواب هدایت می کند و گاهی دستور العمل کتبی ارائه می دهد و از این طریق روش و شیوه های صحیح را فرا روی دیگران می نهد... »

دعوت قرآن به تقلید از هدایت یافتگان و پرهیز از منحرفان

درباره ضرورت مراجعه به عالمان و هدایت یافتگان به حق و پیروی از آنها و نکوهش تبعیت از نااهلان و هدایت نایافتگان خداوند می فرماید: «أفَمَن یهدی الی الحقِّ أحَقُّ أن یُتَّبَعَ أمَّن لا یهدی الا أن یُهدی فما لکم کیف تحکمون»؛ پس آیا کسی که به سوی حق رهبری می کند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه را نمی یابد مگر آنکه هدایت شود؟

مضمون و پیام این آیه همه حوزه های زندگی انسان و همه مسائلی را که انسان با آنها سر و کار دارد شامل می شود هم مسائل شرعی و تعبدی و اخلاقی را پوشش می دهد و هم شامل حوزه مباحث اجتماعی و سیاسی می گردد و در همه ان موارد، رهنمود کارسازی به ما ارائه می دهد. روشی که خداوند برا ی ابلاغ پیام حق و منطبق با فطرت و عقل دارد روش استفهام و سوال است که این روش در زمره روش های هدایتی قرآن است و در مواردی که مطلب حق مسلمی مورد انکار قرار گرفته خداوند با استفهام و سوال، عقل و فطرت منکران حقیقت را مخاططب می سازد و به قضاوت و داوری فرا می خواند و به آنها می باوراند که راهی که در پیش گرفته اند باطل و مخالف با فطرت و عقل سلیم است...

ضرورت تفکیک تقلید پسندیده از تقلید ناپسند

روشن شد که موقعی انسان خودش فاقد علم و تخصص است باید به حکم عقل و فطرت به متخصص در ان فن مراجعه کند بخصوص در ارتباط با مساول دینی که حیاتی ترین نیازمندی های انسان هستند باید سراغ کسانی رفت که با حقایق و معارف دینی آشنایی کامل دارند تا در پرتو هداست و راهنمایی و پیروی آنها، وظائف دینی خود را بشناسد و به آنها عمل کند.

با توجه به همین حقیقت است که خداوند می فرماید: «فَسئَلوا أهلَ الذِکر ان کنتم لا تعلمون» ؛ پس اگر نمی دانید از دانایان بپرسید.

با وجود واضح بودن آنچه گفتیم که مراجعه به متخصصان در هر فن وتقلید از آنها فطری و عقالنی است شیاطینی که همواره مترصدند تا انسان ها را از راه حق منحرف کنند و برای این منظور حتی در واضح ترین و بدیهی ترین مسائل تشکیک می کنند. در تقلید از علمای دین نیز تشکیک می کنند. با این که همه فقهاء در رساله های عملیه خود نوشته اند که مسلمان برای انجام وظائف و تکالیف شرعی خود، یا باید مجتهد باشد و یا اگر می تواند احتیاط کند در غیر این صورت واجب است که از  فقیه جامع الشرایط تقلید کند؛ عده ای این شبهه را مطرح می کنند که نباید در حوزه دین تقلید کرد و تقلید کار میمون است!!! مگر تقلید از مرجع جامع الشرایط جز این است که کسی که اطلاعات پزشکی ندارد و نمی تواند خود را معالجه کند نزد پزشک می رود و ازاو می خواهد که او را معالجه کند. حتی وقتی پزشکی که در شاخه ای از علوم پزشکی تخصص دارد به مرضی مبتلا می شود که درمکان آن در تخصص او نیست به پزشکی مراجعه می کند که در درمان بیماری او تخصص دارد و به دستورالعمل او عمل می کند..

ناشایسته تر آنکه گاهی با ورزشکار و قهرمان وزنه برداری که در زمینه اقتصاد هیچ تخصصی ندارد مصاحبه می کنند و نظر او را درباره تورم و اشتغال جویا می شوند در صورتی که باید از او در باره فنون ورزش و وزنه برداری پرسید نه آنچه در تخصص او نیست. یا در ارتباط با نظریه ای دینی به سراغ یک سیاستمدار و حتی هنرپیشه می روند و از او نظر خواهی می کنند و سپس نظر و رأی او را به عنوان رای صحیح و مقبول ارائه می دهند. متاسفانه این تقلید ناپسند و مذموم شایع را رد نمی کنند و مورد نکوهش قرار نمی دهند . اما نسبت به تقلید از فقها که عقل و فطرت سالم آن را لازم می شمرد و نیاز مبرم جامعه دینی است ایجاد شبهه می کنند و می گویند این تقلید کار میمون است!!! و بی جهت روحانیت ، مردم را به تقلید وا می دارند در واقع کسی که چنین اتهامی می زند خود میمون وارد از دشمنان اسلام تقلید می کند و کورکورانه به خواست آنها عمل می کند و آب به آسیاب می ریزد و مستحق مذمت و نکوهش و نفرین است.

هدف آن نادان از زر سوال بردن اصل تقلید این است که حتی مردم را از تقلید و تأسّی و اقتدای به پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام باز دارد...»

منابع:

1)     www.erfan.ir  (پایگاه اطلاع رسانی آیت الله حسین انصاریان)

2)      http://www.mohaqeq.org/    (پایگاه اطلاع رسانی آیت الله محقق کابلی)

3)      http://www.rasekhoon.net/      (موسسه فرهنگی و هنری نور راسخون موسسه فرهنگی و هنری نور راسخون)

 

 

  • مقداد حسینی

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.